گاهی که متن مینویسم به فارسی هی ویرایش میکنم هی ویرایش میکنم و متوجه میشوم نکات جالب و ابهامات را اینجا خواهم نوشت نکات جالب و ابهامات را.
A..®. خیلی کم مورد استفاده قرار میگیره: زنگت میزنم~بهت زنگ میزنم یا پیامِ حمید دادم~به حمید پیام دادم
B...®. یاد یه هفته تنهاییم تو خوابگاه میندازتم~منو یاد یه هفته تنهاییم نو خوابگاه میندازه
C...(?). نمیدونم در انتها حتما باید از «با» استفاده کنم یا میتونم باز از «و»استفاده کنم : آمیختگی بوی لبو و صدای پرندهها و سکوت «و/با» موزیک .
نظریه یهویی۱ : اگه جملت ادامه داشته باشه نه ,مثلا اگه «امیختگی....موزیک فضای جالبی برام تداعی میکرد» بود ، درست میبود
نظریه یهویی ۲ : نظریه یهویی ۱ شاید درست باشه ولی اگه اخرش «با»استفاده کنیم طبیعی تر میشهو در حقیقت همه جملهها در یه طیفی از طبیعی بودن و نبودن قرار دارند و چیز به اون معنا مطلقا ص یا غای وجود نداره و جمله دومو چون ما زیاد شنیدیم ولی اولو نه این برامون سواله که ج اول هست یا نه پس سوال از پایه غلطه.
نظریه یهویی۳ : نظریه یهویی ۲ شاید درست باشه و من میخام إضافه کنم که وقتی از کلمه آمیختگی برای اتصال کلمهها استفاده میکنیم بطور میانگین اکثرن از ۲ یا فوق اش ۳ کلمه استفاده میکنیم مثل : «آمیختگی بوی لبو با صدای تو» یا «آمیختگی بوی لبو و صدای تو با سکوت اتاق» و در این حالتیه که طبیعیه ولی وقتی کلمهها طولانی میشن ما همش از و استفاده میکنیم و و و و تا این که به با میرسیم که با توجه به این کهیهو بعد طولانی شدن ریتم ما عادت به اون ریتم قدیمیداشتیم و یهو یه اتفاق متفاوت میفته ما شوکه میشیم و یکم حس عجیب بودن میده چون طبیعی بودن یعنی عادت ، و کاری که ما کردیم شکستن عادت بود.